سوپرپک بهترین های ارنست همینگوی

ارنست همینگوی بیش از هر نویسنده دیگری در عصر خود برای تغییر سبک نثر انگلیسی تلاش کرد. انتشار کتاب «خورشید نیز طلوع می‌کند» و «وداع با اسلحه» بلافاصله همینگوی را به یکی از بزرگترین چراغ‌های ادبی قرن بیستم تبدیل کرد.

رمان کلاسیک پیرمرد و دریا در سال 1953 برنده جایزه پولیتزر شد. همینگوی در سال 1954 جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. زندگی و دستاوردهای او به طور عمیق در مستند کن برنز و لین نوویک PBS، همینگوی بررسی شده است. او که به خاطر شخصیت بزرگ‌تر و علاقه‌هایش به گاوبازی، ماهیگیری و شکار بزرگ شهرت داشت، در 2 ژوئیه 1961 در کچام، آیداهو درگذشت.

شرح کتاب THE SNOWS OF KILIMANJARO

هری، نویسنده، و همسرش، هلن، در حین سافاری در آفریقا سرگردان می شوند. یاتاقان کامیون آن ها سوخته است و هری در مورد قانقاریایی صحبت می کند که وقتی پایش را زخمش شده بود، عفونت کرد. در حالی که آن ها منتظر یک هواپیمای نجات از نایروبی هستند که گویا به موقع نمی رسد، هری وقت خود را صرف نوشیدن الکل و توهین به هلن می کند. هری به زندگی خود نگاه می کند و متوجه می شود که استعداد خود را از طریق تعلل و تجمل ازدواج با زن ثروتمندی که دوستش ندارد هدر داده است.

در حالی که هری روی تخت خود دراز می کشد، می داند که کرکس هایی در اطراف اردوگاه موقت او پرسه می زنند و یک کفتار در سایه ها کمین کرده است. هری که می‌داند قبل از بیدار شدن می‌میرد، به خواب می‌رود و در خواب می‌بیند که هواپیمای نجات او را به قله برفی کلیمانجارو، بلندترین کوه آفریقا می‌برد. قله غربی ماسایی “Ngàje Ngài” نام دارد، خانه خدا، جایی که او پلنگ افسانه ای را می بیند…..

خلاصه ای از کتاب رمان The Sun Also Rises

The Sun Also Rises گروهی از مهاجران جوان آمریکایی و انگلیسی را دنبال می کند که در اواسط دهه بیست در اروپا سرگردان هستند.

معشوق سابق جیک، برت، نیز در پاریس زندگی می کند. جیک و برت در طول جنگ با هم آشنا شدند و عاشق هم شدند، زمانی که برت، یک پرستار بود، به درمان جراحات جیک کمک کرد. هنگامی که کوهن به جیک علاقه عاشقانه خود به برت را اعتراف می کند، جیک به او هشدار می دهد که با برت که با مایک کمپبل، کهنه سرباز اسکاتلندی نامزد کرده، اعتماد نکند. برت و کوهن در نهایت پاریس را ترک می کنند: برت به سن سباستین (شهر ساحلی کوچک در اسپانیا) و کوهن به حومه شهر می رود.

چند هفته پس از رفتن آنها، بیل گورتون (دوست دیگر جیک) به پاریس می رسد. جیک و بیل با هم تصمیم می‌گیرند به اسپانیا بروند تا در فستیوال سن فرمین در پامپلونا، اسپانیا شرکت کنند تا شاهد دویدن گاوها و گاوبازی‌ها باشند. قبل از رفتن، جیک و بیل با برت که به تازگی از اسپانیا بازگشته است و نامزدش مایک ملاقات می کنند. برت و مایک می خواهند که جیک و بیل را تا پامپلونا همراهی کنند.

شرح کتاب Men without women

آمیختگی طنز و مالیخولیا در نوشته موراکامی فوق العاده است. داستان ها توسط فیلیپ گابریل و تد گوسن با ظرافت روان و غیررسمی عالی ترجمه شده اند. موراکامی درک زیادی از جوانی دارد. کیتارو جوانی از جهاتی یک حضور کارتونی است. او ظاهری تمیز دارد، اما به محض اینکه شروع به صحبت می کند، ظرافت درک شده اش “مانند قلعه ای شنی زیر یک لابرادور رتریور پرشور” فرو می ریزد. این تصاویر لذت بخش هستند.

همه داستان ها درباره « Men without women » نیستند. شهرزاده زنی میانسال است ​​که این نام مستعار را به خود اختصاص داده است. او یک داستان نویس عالی است و برای هابارا، مردی که کارهای خانه را برای او انجام می دهد، داستان می گوید.

بسیاری از داستان‌های موراکامی حول رابطه‌ای می‌چرخند که در آن یک نفر در مورد دیگری کنجکاو است و در اینجا شهرزاده داستانی را روایت می‌کند که در نوجوانی وارد خانه یک پسر مدرسه ای (پسری که به او علاقه ای نداشت) وارد شد و عاشقانه درباره او اطلاعات جمع آوری کرد. این کتاب داستان دارای متن طنز و درام جالبی است…