رمان Flawless Elsie Silver

But now I’m stuck with her. There’s only one bed. And well, rules are made to be broken.

I’m the face of professional bull riding—the golden boy. Or at least I was, until it all blew up in my face. Now my agent says I have to clean up my image, so I’m stuck with his ball-busting daughter for the rest of the season as my “full-time supervision.”

But I don’t need a goddamn babysitter, especially one with skin-tight jeans, a sexy smirk, and a mouth she can’t stop running.

A mouth I can’t stop thinking about.

Because Summer isn’t just another conquest. She sees the man behind the mask, and she doesn’t run—she pulls me closer, even when she shouldn’t.

She says this means nothing.

I say this means everything.

She says there are boundaries we shouldn’t cross. That my reputation can’t take any more hits—and neither can her damaged heart.

اما حالا من به او گیر کرده ام. فقط یک تخت هست و خوب، قوانین برای شکسته شدن ساخته شده اند.

من چهره حرفه ای گاو سواری هستم – پسر طلایی. یا حداقل من بودم، تا اینکه همه چیز در صورتم منفجر شد. اکنون ایجنت من می‌گوید که باید تصویرم را پاک کنم، بنابراین در ادامه فصل به دخترش که توپ‌شکن است، به عنوان «نظارت تمام وقت» گیر می‌دهم.

اما من نیازی به یک پرستار بچه لعنتی ندارم، به خصوص با شلوار جین تنگ، پوزخندی جذاب و دهانی که نمی تواند جلوی دویدن را بگیرد.

دهانی که نمی توانم به آن فکر نکنم.

زیرا تابستان فقط یک فتح دیگر نیست. مرد را پشت نقاب می بیند، و نمی دود – مرا نزدیک تر می کند، حتی وقتی که نباید.

او می گوید این معنی ندارد.

من می گویم این یعنی همه چیز.

او می گوید مرزهایی وجود دارد که نباید از آنها عبور کنیم. که شهرت من دیگر نمی تواند ضربه بزند – و همچنین قلب آسیب دیده او نمی تواند.