رمان Hopeless Elsie silver

بو ایتون شاهزاده شهر، یک قهرمان نظامی خوش تیپ با گذشته ای شکنجه شده است.
من ساقی مطرود هستم، دختری خجالتی از طرف اشتباه مسیر. او سی و پنج ساله است و تماماً مرد است، و من بیست و دو ساله هستم و او  همچنین نامزد من است.
تصحیح: نامزد قلابی من. ما به عنوان یک شرط بندی شروع می کنیم.
او باور نمی کند که کسی نام خانوادگی من را علیه من نگه دارد. بنابراین او به من پیشنهاد می دهد تا یک نکته را ثابت کنم. برد-برد است. او از کنجکاوی خانواده نگرانش استراحت می کند، و من این فرصت را پیدا می کنم که آبروی خانواده ام را از بین ببرم در حالی که پس انداز می کنم تا این شهر کوچک را از بین ببرم. او می‌گوید تنها کاری که باید انجام دهم این است که حلقه‌اش را بپوشم، از او پیروی کنم و وانمود کنم که نمی‌توانم دست‌هایم را در ملاء عام از او دور کنم.
اما این چیزی است که بین ما در خلوت اتفاق می افتد که تمام آن خطوط را که با دقت ترسیم شده اند محو می کند. این چیزی است که پشت درهای بسته اتفاق می‌افتد که اصلاً حس تظاهر کردن را ندارد. قرار بود این نامزدی برای نمایش باشد.
این توافق؟ تاریخ پایان دارد. او یک بار به من گفت که هرگز عاشق نخواهد شد. و با این حال من اینجا هستم، سر به پاشنه برای نامزد قلابی ام.